رو به پنجره می ایستم، پرده را کنار می زنم...
ماه با آنکه کوچک است، اما سردی اش را حس می کنم در دستانم...ابرها چقدر نزدیک اند به من ...
نرمی ابرها لذت بخش است... ابرها آرام آرام راه می روند... باد برایم لالایی می خواند...
لالالالا....لالالا...
بخواب دخترک... آسوده بخواب...
ماه با آنکه کوچک است، اما سردی اش را حس می کنم در دستانم...ابرها چقدر نزدیک اند به من ...
نرمی ابرها لذت بخش است... ابرها آرام آرام راه می روند... باد برایم لالایی می خواند...
لالالالا....لالالا...
بخواب دخترک... آسوده بخواب...
خیلی زیبا بود مرسی
پاسخ دادنحذفالان دخترك يعني خوابه؟
پاسخ دادنحذفداره خوابش می بره...
پاسخ دادنحذفدمی در میان ابرها...
پاسخ دادنحذفقشنگ بود.
خوبه اینجوری به باد نگاه می کنی.
پاسخ دادنحذفعموما در ادبیات کلاسیک خودمان باد نقش منفی داشته است.