۱۳۸۹ مهر ۲۷, سه‌شنبه

18 سالت شده؟؟؟

صندلی رو می کشم عقب و می شینم، خانومی با موهای با فته شده ای که من در دوران طفولیتم اون جور موهام و درست می کردم گوشی رو بر می داره ، چند لحظه منتظر می شه...
-برای تاریخ ... رفت، برگشت...،جا داره؟؟؟ پس نگه دار برام تا مشخصات رو بفرستم ، فعلا عزیزم...
-خب، اجازه بده من فرم رو پر کنم....
+ باشه، (زل زده بهم، منم یه لبخند ساختگی می زنم ، که کارت رو بکن چرا وایسادی نگام می کنی؟!)
-(دستش داره فرم و پر می کنه ،یه نگاه به من و یه نگاه به کاغذ...) 18 سالت شده عزیزم؟؟؟
+با اجازتون 2 سالم روش...
-دانشجویی؟؟؟
+نه...
(کارش تموم می شه ، فرم رو می ذاره جلوم امضا کنم)
-گفتی دانشجو نیستی؟
(با سر تایید می کنم دوباره و توی دلم می گم آخه به تو چه؟!)
-می تونم بپرسم واسه چی می ری؟؟؟اشکالی که نداره؟؟؟
+تفریح، مشکلی داره؟؟؟
-نه عزیزم،خودت تنها می ری ؟؟؟
+با اجازتون من و خودم با هم می ریم... سوال بعدیتون؟؟؟؟
(یه لبخند می زنه )- عزیزم پول رو واریز کن صندوق فقط بلیط رو فردا برات صادر می کنم ...
+خب وقتی قرار نیست من بلیط رو بگیرم چرا باید همه پول رو واریز کنم؟؟؟اگه مشکلی نیست یه مقدارشو بذارم؟؟؟
-(سری تکون می ده) و نه اشکال نداره...
+ممنون ، امر دیگه ای نیست؟؟
-نه مهسا جوووون!!!! تماس می گیرم بیای بلیط رو ببری...
+خدانگهدارتون...
توی دلم می گم، خدا می دونه چه قدر طاقت اوردی جواب بقیه سوالات رو نپرسیدی؟؟؟
نمی دونم چرا دونستن بعضی چیزای سطحی انقدر برای مردم مهمه، واسه اون چه فرقی داشت من دانشجو ام یا چند سالمه یا تنها میرم؟؟؟
واقعا برام سواله؟؟؟

۹ نظر:

  1. فضولی یه راه مطمئن واسه پیدا کردن سوژه برا ارتباط برقرار کردنه.

    پاسخحذف
  2. یه راه مطمئن واسه پیدا کردن سوژه!!!
    جمله پیچیده ای... D:
    می تونم بگم فضولی به 2 دسته تقسیم می شه:
    من می خوام ارتباطی برقرار کنم و با طرف آشنا شم،به قصد دوستی، می پرسم چند سالتونه شما و...
    این خانوم با دیدن من، ظاهر دختری که18 سال هم نمی خورد بهش و سوال بودن براش که چطور من با این سن کم می خوام به تنهایی برم جایی...
    حس فظولیش تحریک شد...
    نمی دونم نظر شخصی م اینه، هیچ وقت چیزی نمی پرسم ترجیح میدم اون نزدیکی رو توی روابطم ایجاد کنم اگه طرفم حال کرد بگه...دیگه روابط کوتاه روزانه جای خود دارد...
    قد پستم شد D:

    پاسخحذف
  3. آها یه چیز یادم رفت،
    ثابت شده به شغل افراد شدیدا ارتباط داره،
    بابای منم رفته بود پیش ایشون، شماره شناسنامه، تک تک مون دست ایشون بود...

    پاسخحذف
  4. خوش بگذره مهساجوووووون. هاهاها
    این تیکه را خوب نوشتی.
    میشه یه نظری که ازم نخواستی را بگم؟

    پاسخحذف
  5. این هاهاها جنابعالی من و کشته... D: قهقه قشنگ حس می شه...
    خب بگو ، چرا اجازه می گیری؟؟؟

    پاسخحذف
  6. بیکارن حرف واسه گفتن ندارن فضولن...از این چیزا میپرسن بهش فکر نکن...

    پاسخحذف
  7. واقعا بیکارن، چون دو سه نفر شونم یه متر اون ورتر داشتن قهوه تلخ نگاه می کردن....

    پاسخحذف
  8. اصولا دانستن چیزهائی از زندگی افرادی که روزانه باهاشون سروکار داریم برای بعضی ها جالب هست. در صورتی که برای فرد مخاطب، صحبت کردن در مورد اونها ناراحت کننده نباشه، می تونه چندان بد نباشه. چرا باید همه روابط مون مبتنی بر فرمولهای رایج و قالبهای از پیش تعیین شده باشه؟

    پاسخحذف
  9. موافقم، اگه فرد مخاطب مشکلی نداشته باشه حله...
    خیلی وقتا هم به رابطه ی بلند مدت تبدیل می شه...

    پاسخحذف