۱۳۸۹ آبان ۶, پنجشنبه

کاش می دانستی...

کاش می دانستی چه قدر خسته ام از این آدمها... آدمهایی که سر تا پا دروغ اند... سر تا پا کثیف اند...
کاش کسی بود می گفتم اینها را برایش... کاش می شد به کسی گفت... کاش می دانستی ... کاش می دانستند، درد این آسمان پر درد را... کاش...
می گوید: مهسا خوبی؟؟؟
می گویم: خوبم!
دوباره می رود و می آید می پرسد، باز هم می گویم خوبم!!!
سه باره می پرسد لبخندی می زنم...
میفهمد تلخی لبخندم را... نمی پرسد چرا خندیدی...
می گوید: می دانم، اما خوب نیستی... اصلا خوب نیستی...
می گویم : این همه اطمینان؟؟!
می گوید: می دانم دیگر... مگر اشتباه کردم... خودت هم می دانی درست می گویم... می خندی ... حرف می زنی ...شلوغ می کنی ... می گویی خوبم ... می خواهی خوب باشی... اما نیستی...
نگاهش می کنم هیچ نمی گویم... چه بگویم...
می گوید: مشکل چیست؟؟؟
یه نفس عمیق می کشم، می گم مشکل!!! مشکل ... خودمم... نپرس دیگر نمی دانم چه بگویم!...
نگاهی می کند... لبخندی می زند... باشد خوب است که خوبی...
سر بالا می گیرم...
حال همه‌ی ما خوب است
ملالی نيست جز گم شدنِ گاه به گاهِ خيالی دور،
که مردم به آن شادمانیِ بی‌سبب می‌گويند
با اين همه عمری اگر باقی بود
طوری از کنارِ زندگی می‌گذرم
که نه زانویِ آهویِ بی‌جفت بلرزد و
نه اين دلِ ناماندگارِ بی‌درمان!

حال من هم خوب است اما تو باور نکن...
بعد پشیمان می شوم... کاش گفته بودم... کاش گفته بودم خسته ام از چه...
کاش گفته بودم دردم چیست... گوشی پیدا شده بود برای شنیدنت...

۴ نظر:

  1. کی بود که باهاش حرف نزدی؟
    البته حرف نزدن بهتر از اینه که با یکی حرف بزنی و طرف هیچی نفهمه...

    پاسخحذف
  2. گمونم همدردیم رفیق میفهمم میخوای بگی ولی خیلی چیزها نمیزارن...آخرم پشیمونی...

    پاسخحذف
  3. "حال من هم خوب است اما تو باور نکن..."
    این سطر صالحی تبدیل به ضرب المثل شده.

    پاسخحذف