۱۳۸۹ آذر ۳, چهارشنبه

سه نقطه

باران می آید...
از آن باران هایی که دلت می خواهد آنقدر ببارد، که ندانی کی به کجا رسیدی ؟!...
از آن هایی که پنجره خانه ات به جنگل سبزش باز می شود نه پشت بام خانه ی همسایه...
از آن هایی که دلت می خواهد، چشمهایت را ببندی و بخوانی باز باران با ترانه... می خورد بر بام خانه ...
بعد آنقدر زیرش بدوی و وقتی موش آب کشیده شدی زیر بامی پناه بیاوری و قهقه هایت فضا را پر کند...


اینجا هوا بارانی ست!!! جای همه آنهایی که باران می خواهند خالی...

۲ نظر: