۱۳۸۹ آذر ۲۲, دوشنبه

سه نقطه

"م" لباس ها رو تا می کنه و دونه دونه می ذاره داخل شکم خالی چمدون...
بین کوله پشتی و کیف دستی ، کوله رو انتخاب می کنم ،هم حملش راحتره هم ضریب خطرش برای منه بی حواس، که بعید نیست کیف رو جا بذارمو تا خود تهران نفهمم باهام نیست...
خندم می گیره به مهم بودن خرت و پرتای توی کیف...
حالا جا بمونه چی می شه؟؟!
همون موقع یکی تو مغزم می گه:
"کاش می شد خرت و پرتای دلت رو هم بذاری توی این کوله، یه صندلی راحت و خوب فرودگاه رو واسش پیدا کنی و جاش بذاری همونجا ...."
وقتی رسیدم تهران خیلی ازش دورم... اونقدری که سر و صداشون رو نشنوم...
کاش می شد...
کاش می شد جاشون بذارم...

۶ نظر:

  1. خرت وپرتای دل هم یه روز شاید به کار آدم بیاد. به سلامت برگردی.ماه جان.

    پاسخحذف
  2. پس داری میای. البته شاید الان رسیدی. رسیدن بخیر

    پاسخحذف
  3. مهسای عزیز سلام
    من مشکلی با خونده شدن ندارم عزیزم و کلی خوشجال میشم وقتی نظرات خواننده ها رو می بینم و به خصوص خواننده هایی مثل تو که نیازی به دعوت نداشتند و خودشون بی تعارف و بی تبلیغ میان بهم سر میزنن.
    اگه اون حرفو زدم اونجا واسه اینه که راستش دوست ندارم نزدیکانم یعنی در حد خانواده و همسر و کلا وابستگان سببی یا نسبی بخونن نوشته هامو. چون اون وقت سخت میشه واسم حرف زدن. من نم یخوام با سانسور حرف یزنم ولی اونجوری شاید واسه اینکه دل هیچ کدومشونو نخوام بشکنم یا نخوام نگران شن مجبور شم خیلی چیزها رو نگم
    همین
    امیدوارم بیای و منتظر شنیدن نظراتت هم هستم

    پاسخحذف
  4. دلمان بسی از رفتنت تنگ است
    هر جا هستی به سلامت باشی
    خرت و پرت های دل رو نمیشه جا گذاشت همیشه بیخ ریش ادم وصلن ولی همین خرت و پرت ها ست که کوله بار تجربه ها رو سنگین میکنه همین هاست که به دل اصالت میده که روزی جایی حرفی داشته باشه
    دل بدون خرت و پرت که دل نیست
    گاهی مرتبشون کن
    همه چیزو سر جاش بزار ولی جاشون نزار که اگه خالی شی دوباره باید با چیزهای دیگه پرش کنی چیزهایی که شاید ارزش اولیه رو نداشته باشن
    دوست دارم هم صحبت شب های من

    پاسخحذف
  5. خوشبختانه نمی تونی همچین کاری بکنی. امیدوارم خوش گذشته باشه و به سلامت برگردی.

    پاسخحذف